حال هدر نوشتن ندارم(حال ویرایش هم ندارم ممکنه قلت املایی داشته باشم)

خسته ام آقا احمدی نژاد خیلی خسته ام
از شب ها و روز هایی که در ستاد تبلیغاتی شما در میدان هفت حوض گذراندم خسته ام...
از فحش هایی که بدلیل حمایت از شما به من دادند خسته ام...
از کتک هایی که قبل از انتخابات از طرف حامیان میر حسین موسوی منافق خوردم خسته ام...
از شب بعد از انتخابات که تاصبح بیدار بودم و شبکه خبر را میدیدم خسته ام...
خسته ام آقا احمدی نژاد خیلی خسته ام
از بی حرمتی هایی که بعد از انتخابات در خیابان ها کردند خسته ام...
از فحش هایی رکیک ناموسی که بعد از انتخابات در خیابان به من دادند خسته ام...
از کتک هایی که بعد از انتخابات بدلیل داشتن محاسن در خیابان خوردم خسته ام...
از کشیدن چادر خواهرنم در خیابان بدست حامیان موسوی منافق خسته ام...
از آتش زدن مساجد خسته ام...
از دیدن زخم باز شده 30 سانتی روی کمر رفیقم که بدست حامیان موسوی منافق درست شد خسته ام...
چند روزی گذشت...
تازه می خواستم خستگی هایم را در کنم ... روی زمین دراز کشیدم... کنترل تلویزیون را برداشتم...طبق معمول زدم شبکه خبر:
اسم مجریشو نمی دونم ولی خبری که خوند به گمونم این بود:
اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اول رئیس جمهور مکتبی آقای محمود احمدی نژاد منصوب شد...
نشد خستگی در کنم و شاید نگذاشتید خستگی از تنم برود...
با خودم گفتم شاید برای هدف خاصیه صبر کنیم ببینیم چی میشه یا شاید اصلا اشتباه کرده محمود که معصوم نیست...
یک هفته ای گذشت...
تو سایت رجا یه دست خط آشنا نظرم رو جلب کرد:

خستگی هایم دو برابر شد...
خسته ام آقای احمدی نژاد خیلی خسته...
با خودم گفتم خب چه میشه کرد عوض محمود یه فرقایی با بقیه داره صبر کنم ببینم چی میشه که تا خواستم خستگی دو برابر شده ام رو در کنم طبق معمول زدم شبکه خبر :
انتصاب اسفندیار رحیم مشایی در دولت...
اما هنوز امیدوارم...انشاء الله برگردید...

خسته ام آقای احمدی نژاد خیلی خسته...

حال فوتر نوشتنم ندارم

نوشته شده توسط : کمیل | سه شنبه 88 مرداد 6 | ساعت 9:8 صبح

نظرات دیگران [ نظر]